بيوآئروسلهای قارچی
دكتر محمد قهری – آزمایشگاه رسالت
تهدیدات از طریق هوای داخل ساختمان
در شماره قبل راجع به حضور برخی از اسپورهای قارچی بیماریزا (از طریق آلودگی با فضولات پرندگان) و وجود برخی اسپورهای سمی قارچهای دیگر در هوای داخل ساختمانها مطالبی ذكر شد. همچنین گفته شد كه حضور یك یا چند نوع اسپور قارچی در محیط خانه، اگر با درصد بسیار زیادی نسبت به هوای خارج در محیط های كشت جدا شده باشند، نشانگر وجودعوامل تكثیركننده در محیط های داخلی است و نیز اگر بیش از 50 كلنی در هر مترمكعب از اسپورهای یك گونه قارچی (هوای داخل یا خارج)- غیر از كلادوسپوریوم و آلترناریا- نشان داده شود، علت آن باید مورد بررسی قرار گیرد. دانستیم كه تا 150 كلنی در هر مترمكعب اسپورهای قارچی (در هوای داخل) بهشرطی كه از قارچهای متفاوت و متنوعی تشكیل شده باشند و انعكاسی از قارچهای خارج باشند، طبیعی است و تعداد بیشتر نشاندهنده هوای كثیف یا فیلتراسیون نامناسب است. باید خاطرنشان ساخت كه در نواحی مانند كف اتاقها، كانالهای هوائی، دستگاههای مرطوبكننده و دیگر سطوح در صورتی كه آثار و نشانههای قابل رؤیتی از قارچها دیده شود، بدون توجه به وضعیت اسپورهای موجود در هوا نیاز به تجسس وپاكسازی كامل دارند.
گفته شد كه اولین گام در پیشگیری از رشد و نمو كپكها این است كه منبع و منشأ رطوبت برداشته شود و هرگونه نشتی و ریزش آب اصلاح یا متوقف گردد، رطوبت هوای داخل اتاق كاهش یابد، پاكسازی مناسب آبهای ریخته شده و بویژه پاكسازی مناسب آب بعد از حوادثی مانند سیل از نخستین مراحل برای جلوگیری از رشد و تكثیر كپكها میباشد.
بیوآئروسلهای موجود در فضاهای داخلی (indoor)
ذرات زندهی معلق موجود در فضاهای داخلی شامل گرده گیاهان (Pollen)، باكتریها، ویروسها، پروتوزوآها، جلبكها (Algae)، مایتها، حشرات و مواد دفعی آنها، پوست و موی حیوانات خانگی، بزاق خشك شدهی دهان حیوانات خانگی، مخمرها و كپكها میباشند. رشد کپک داخل خانهها و ساختمانها با مشکلات و مسائل بهداشتی انسان به درجاتی مرتبط است. این مشکلات در دامنهای از بیماریهای آلرژیک تا توکسیکوزها وجود دارند. برخی از فاکتورهای مهم که ممکن است در پاتوژنز این کپکها سهیم باشند عبارتند از: بتا 1و3 د- گلوکانها، هیدروفوبینهای خارجی دیواره سلولی قارچی، 1و8 – دی هیدروکسی نفتالن ملانین، ترکیبات آلی فرار قارچی، مایکوتوکسینها و استاکی لایزین.
اجزای شیمیائی سازنده دیوارهی سلولی قارچها (مروری بر اجزای شیمیائی دیواره سلولی قارچها با تأكید بر آثار بیولوژیك آن در بدن انسان)
1و3 بتا دی گلوكان
اثر بیولوژیکی بتاگلوکانها (که یک جزء عمده و مهم دیواره سلولی قارچی میباشد) به وزن ملکولی، درجه انشعابات جانبی با پیوندهای 1و6 و ساختمان مارپیچی (هلیکال) آنها بستگی دارد. باید در نظر داشت که بتا 1و3 د-گلوکانها مختص سلولهای قارچی نبوده و در گیاهان و باکتریها نیز وجود دارد و منشأ آلودگی به آنها در فضاهای داخلی این منابع نیز مطرح میباشند.
Dectin-1 رسپتور بتاگلوکان در سطح سلولهای دودمان منوسیت- ماکروفاژ و نوتروفیلها بیان شده است. این رسپتور تولید TNF-αرا باعث میشود. مواجهه ریه با بتاگلوکانها در افراد آلرژیک میتواند یک پاسخ قوی IgE را تحریک کند.
پاسخ سلولهای T بر طبق پروفایل لنفوکاینهای تولید شده به دو سابکلاس Th1 و Th2 تقسیم میشود. این پروفایلها عبارتند از:
Th1: IFN-γ, IL-2
Th2: IL-4, IL-5, IL-10
افراد آتوپیک پاسخهای با واسطه Th1 را به آلرژنهای محیطی بیان میکنند، در حالیکه افراد آلرژیک بطور تیپیک پاسخ Th2 را نشان میدهند. IL-12 تولید اینترفرون گاما را توسط سلولهای T و NK cell تحریک میکند. سلولهای Th1 در تمایز لنفوسیتهای B و تولید ایزوتیپ IgG2a دخالت دارند. سلولهای Th2 سلولهای تولیدکننده آنتیبادی را برای القاء class-switching آنتیبادیهای IgG1 و IgE کمک میکنند که در ایجاد یک پاسخ ازدیاد حساسیت فوری مهم هستند.
بتا 1و3 د-گلوکان با فعالیت ضد توموری میزبان، اثرات ادجوانت، فعالسازی نوتروفیلها، ائوزینوفیلها، ماکروفاژها، NK cells، کمپلمان، واکنشهای التهابی غیراختصاصی، تحریک چشم و حلق، سرفه خشک، درماتیت و کاهش حجم مؤثر بازدمی مرتبط بوده است.
بتاگلوكانها پلیمرهائی از گلوكز هستند كه به پروتئینها، لیپیدها، مانان و كیتین متصل شدهاند. در آب نامحلولند و در اكثر قارچها، برخی از باكتریها، اغلب گیاهان عالی و بسیاری از گیاهان پست وجود دارند و تا 60 درصد وزن خشك دیواره سلولی قارچها را به خود اختصاص میدهند.
هیدروفوبینها
پروتئینهای سطحی کوچکی هستند که توسط قارچهای رشتهای تشکیل میشوند، وزن ملکولی آنها 7 الی 10 کیلودالتون است و ممکن است گلیکوزیله شده باشند. این پروتئینهای کوچک شامل 75 الی 125 اسیدآمینه هستند و در قسمت N انتهای C دارای 8 جایگاه سیستینی میباشند. وقتیکه قارچ با یک سطح میانی هیدروفیلیک- هیدروفوبیک مواجه میشود، این پروتئینها یک لایه پروتئینی آمفیپاتیک (مثل مرز و سرحد بین آب و هوا) تشکیل میدهند. سطوح خارجی کونیدیها، بازیدیوسپورها و آسکوسپورها، هایفای هوائی، ساختمانهای تشکیلدهنده کونیدیا و اجسام میوهای مانند پیکنیدیا، آسکوکارپ و بازیدیوکارپها واجد آن میباشند.
آسپرجیلوس فومیگاتوس یک پاتوژن فرصتطلب مهم در بیماران با ایمنی آسیبدیده میباشد و یکی از عوامل آسپرجیلوزیس آلرژیک برونکوپولمونری است كه میتواند مایکوتوکسینهائی مثل گلیوتوکسین تولید کند.
Paris et al متعاقب استنشاق کونیدیهای آن در موش گزارش کردند که پروتئین هیدروفوبین (16KDa rod AP) در جوندگان در سطح خارجی دیواره سلولی کونیدیا مقاومت به کشتن کونیدی توسط ماکروفاژهای آلوئلار موشی را فراهم میکند.
آشکارا اکسیدانتهای واکنشی ماکروفاژ قادر نبودند که بطور مؤثری از طریق سد هیدروفوبیک که کونیدیهای بلعیده شده را احاطه کرده بودند، بگذرند.
موقعیکه کونیدیای A.fumigatus برای اولین بار با مجاری تنفسی تماس پیدا میکند، هیدروفوبینهائی مانند rod AP یک ملکول شناساگر مهم برای سیستم ایمنی است.
در دیواره سلولی کونیدی کلادوسپوریوم هرباریون هیدروفوبین Hch-1 بعنوان یک نشانگر بیماری آلرژیک بوسیله الایزا نشان داده شده است. هیدروفوبینها ممکن است آنتیژنهای مهمی برای شناسائی و تفکیک بیماریهای آلرژیک و تهاجمی باشند. هیدروفوبینهای دیواره سلولی کونیدیال اختصاص به گونه داشته و فقط در کونیدی وجود دارند.
ملانین قارچی: 1,8 – Dihydroxynaphthalene (DHN)- melanin
قارچهای سیاه یک گروه هتروژن از قارچهای آسکومیست هستند که در دیواره سلولی خود ملانین دارند. ملانین از یک گروه از ترکیبات هتروژن تشکیل شده است و ماکروملکولهائی هستند که بوسیله پلیمریزاسیون اکسیداتیو ترکیبات فنولیک یا ایندولیک تشکیل میگردند، هیدروفوبیک هستند، شارژ منفی دارند و در سطح خارجی دیواره سلولی قرار گرفته و لایه پیوستهای را بوجود آوردهاند. ممکن است بصورت شبکههائی در اطراف دیوارههای سلولی یا بصورت پلیمرهای خارج سلولی وجود داشته باشند. گرانولهای ملانین اگر با کربوهیدراتها یا پروتئینها کونژوگه شوند، محلول در آب میگردند.
از انواع مختلف ملانینها، نوعی که از مسیر بیوسنتتیک 1,8- Dihydroxynaphthalene ساخته میشود مهمترین نوع ملانین را تشکیل میدهد (DHN-melanin). بیوسنتز ملانین در قارچها در خارج از غشاء پلاسمائی انجام میگیرد.
DHN-melanin قارچ را از اثرات مضر نور ماوراء بنفش محافظت میکند، فشار turgor را نگاه میدارد، سیستم ایمنی را تنظیم و تعدیل میکند، بعنوان یک عامل آنتیمیکروبیک عمل میکند، یک فاكتور ویرولانس در بیماریهای گیاه و انسان است و ارگانیسم را برعلیه desiccation، لیز آنزیمی، دمای خیلی بالا و اکسیدانها محافظت میکند.
تركیبات فرار آلی: Microbial Volatile Organic compounds (MVOC)
الکلها، آلدئیدها و کتونهای با وزن ملکولی پائین هستند که بوسیله راههای متابولیک اولیه یا ثانویه (در متابولیسم هوازی یا بیهوازی) تولید میشوند.
MVOC هائی مثل geosmin و 2-methyl-isoborneol مسئول ایجاد بوی نم و رطوبت ناخوشایند و نامطبوع کپکها هستند.
جئوسمین بوسیله آسپرجیلوس ورسیکالر، کتومیوم گلوبوزوم و استرپتومایسس ساخته میشود.
آستانه ایجاد بوی مربوط به ترکیب 2-methyl-isoborneol در آب 0.1 ppb میباشد.
بنظر میرسد که تندی بوی MVOC مربوط به باند شدن آنها (MVOC) به رسپتوری در لایه داخلی هیدروفوبیک از غشاء دولایهای انتهایtrigeminal عصبی باشد.
این ترکیبات میتوانند باعث منگی، کاهش زمان رفلکسی و گیجی شود. در غلظتهای بالاتر میتواند باعث تحریک غشاءهای سیستم اعصاب مرکزی و در نتیجه سردرد، ناتوانی و یا کاهش تمرکز حواس و گیجی شود. برخی از افراد، بعنوان مثال در افراد مبتلا به آسم به غلظتهای پائین این مواد حساس بوده و واکنش نشان میدهند.
این ترکیبات ممکن است پاسخهای عصبی توأم حسی و حرکتی را باعث شوند که منجر به breath holding، ناراحتی، بیحسی، خارش، سوزش یا حساسیت پوست گردند.
MVOC میتوانند در غلظتهائی که علائم فوق را ایجاد میکند، در خانهها وجود داشته باشند. برخی از این ترکیبات توکسیک هستند مانند Trichodiene وSesquiterpenها که مربوط به مسیر بیوسنتتیک تریکوتسن هستند.
برخی از VOC ها مایکوتوکسینهای حقیقی هستند. Trichodiene یک مایکوتوکسین کلاسیک است و هنگام جذب از راه پوست موجب آسیب پوستی میشود. رخوت و خمودگی، سردرد، تحریک چشم و بینی و غشاءهای مخاطی از دیگر اثرات اینگونه ترکیبات میباشند.
مایكوتوكسینها
مایکوتوکسینها متابولیتهای آلی ثانوی، غیرپروتئینی و با وزن ملکولی پائین هستند و برای میکروارگانیسمها، گیاهان و جانوران سمی میباشند. برخی از آنها فرار، برخی نیمه فرار و بالاخره بعضی دیگر غیرفرار هستند. مشتقات بیوسنتتیک از اسیدهای آمینه، shikimic acid یا مالونیل کوآ میباشند.
متابولیتهای ثانویه برای رشد و نمو قارچ ضروری نیستند و همه متابولیتهای ثانوی سمی نمیباشند. مایکوتوکسینها آشکارا در رقابتی عملکردن بیشتر در محیط اکولوژیک قارچ به آن کمک میکند. برخی مایکوتوکسینها مانند پنیسیلین، سفالوسپورین، گریزئوفولوین و عوامل ایمیونوساپرسیو مانند سایکلوسپورین آ و داروهای پائین آورنده کلسترول خون مانند lovastatin در پزشکی مورد استفاده قرار میگیرند و ترجیح میدهند که از واژه مایکوتوکسین در مورد آنها استفاده نکنند.
در محیطهای بسته مواجهه با مایکوتوکسینها از طریق خوراکی یک حادثه غیرمعمول و نادر است، اما استنشاق یا تماس پوستی از عمدهترین روشهای مواجهه با آنها میباشد. تحقیقات روی مدل حیوانی نشان داده است که اثر توکسیک مایکوتوکسینها هنگام مواجهه استنشاقی با آنها بیشتر از مواجهه در اثر خوردن و بلعیدن است. مایکوتوکسینهائی مانند تریکوتسنها و ترکیبات فراری که در جریان بیوسنتز trichodiene و دیگر سسکوئی ترپنها تشکیل میشوند، میتوانند بسیار سمی باشند. مایکوتوکسینها میتوانند بصورت مستقل و یا بصورت سینرژیک عمل نمایند. بسیاری از تریکوتسنها بصورت سینرژیک عمل مینمایند مانند: DAS و DON ، T-2 و DAS.
شدت بیماری مایکوتوکسیكوزیس بستگی دارد به نوع مایکوتوکسین، طول مدت زمان برخورد و دوز مایکوتوکسین، سن، جنس و وضعیت تغذیهای و بهداشتی افراد و هرگونه اثر سینرژیک با مواد شیمیائی یا مایکوتوکسینهای دیگر.
بطور کلی مایکوتوکسینها دارای یک اثر ایمیونوسوپرسیو هستند که میتواند باعث مستعد شدن افراد به کسب عفونت توسط دیگر میکروبها شود. سیتوتوکسیسیته آنها میتواند باعث صدمه به ریهها، پوست و دستگاه گوارش شود. تولید مایکوتوکسین توسط رطوبت، دما، سوبسترا، میزان دیاکسید کربن و اکسیژن، آسیب مکانیکال، آسیب حشره، لود (load) کونیدیال، میکربهای رقابتکننده، اینتراکسیونهای میکروبیال و درجه و میزان بلوغ قارچ تحت تأثیر قرار میگیرد. بسته به نوع مایکوتوکسین، مقدار مواجهه (مدت زمان مواجهه و دوز)، سن و وضعیت سلامتی فرد، تأثیرات ممکن است حاد یا مزمن باشد.
براساس جذب و ورود روزانه مایکوتوکسینها از طریق رژیم غذائی، اروپائیها روزانه 7/6 و 8/7 نانوگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن T-2 وHT-2 دریافت میکنند. ساکنین آفریقا و خاورمیانه روزانه μg/kg 0/77 الی 2/4 DON درحالیکه آمریکائیها μg/kg 0/49 دریافت میکنند.
کلنی آسپرجیلوس فومیگاتوس
بیماریهای آلرژیک و مسمومیتهای ناشی از قارچها
باید خاطر نشان ساخت که علاوه بر عفونتها و بیماریهای پوستی و یا داخلی قارچی، بیماریهای دیگری وجود دارند که از طریق استنشاق اسپورها و سلولهای قارچی موجود در محیط باعث تحریک و بروز واکنشهای حساسیتی و آلرژیکی میگردند. نوع دیگر این دسته از بیماریها، بیماریهائی است که بدنبال استفاده خوراکی از محصولات غذائی آلوده و آغشته به قارچها یا محصولات و فرآوردههای آنها پدید میآیند. این امراض یا بوسیله خوردن قارچهای گوشتی (کلاهکدار) که سمی هستند بوجود میآیند (که در اینصورت به آنها مایستیسموس میگویند) و یا در اثر خوردن مواد غذائی که قبلاً توسط قارچهای میکروسکپی و یا سموم مترشحه از آنها آلوده شدهاند، ایجاد میگردند (که بنام مایکوتوکسیکوزیس مشهور هستند).
مایکوتوکسیکوزیس عبارت از یک حالت مسمومیتی مربوط به خوردن مواد غذائی است که قبلاً بوسیله رشد کپکهای خاصی در آن مسموم شده است و مشابه مسئله مسمومیت کلستریدیوم بوتولینوم یا مسمومیت غذائی ناشی از باکتری استافیلوکوک است. مایکوتوکسینها که گروهی از سموم میکربی هستند تحت شرائط محیطی ویژهای یعنی روی سوبستراها یا مواد غذائی ویژهای و در درجه حرارتهای خاصی از محیط و توسط گونهها یا استرینهای خاصی از کپکها تولید میشوند. بعنوان مثال کلادوسپوریوم کلادوسپوروئیدس(Cladosporium cladosporioides) که از کپکهای معمولی موجود در خاک است هنگامیکه روی گیاهان خاصی رشد میکند، یکنوع سم که باعث قرمز شدن پوست میشود تولید میکند، ولی هنگامیکه روی مواد دیگر رشد میکند این سم را تولید نمیکند. برخی از استرینهای آسپرجیلوس فلاوس هنگامیکه روی گندم یا فندق رشد میکند، آفلاتوکسین تولید میکنند که سم خطرناکی برای کبد میباشد.
توکسین استریگماتوسیستین (sterigmatocystin) که توسط آسپرجیلوس فومیگاتوس تولید میشود، یک فرآورده قارچی کارسینوژنیک (سرطانزا) است. این سم در موش سبب هپاتوما (سرطان کبد) میشود و استعمال طولانی مدت آن موجب آدنوما و آدنوکارسینوما در اپیتلیوم (بافت پوششی) آلوئلار و برونشیال (سرطان در نسج ریه) میگردد. اهمیت این گفتهها در این است که اسپورهای قارچی موجود در محیط اطراف ما اغلب آلوده به این سموم میباشند و اثرات خود را بصورت آهسته و مزمن بر روی سلامتی ما اعمال میکنند. استاکی بوتریس قارچ کپکی دیگری است که بر روی مواد سلولزی داخل ساختمانها رشد میکند و حتی اسپورهای مردهی آن به برخی از سموم قارچی آغشته است.
در مطالعات مختلف بین میزان پراکندگی اسپورهای قارچی (كپكها) در هوای داخل ساختمانها با علائم و اختلالات تنفسی ارتباط مستقیمی گزارش شده است. از آن جمله متناسب با افزایش تعداد اسپورهای آسپرجیلوس (بیش از 50 عدد در مترمكعب) موارد گزارش شده تحریكات پوستی و چشمی، سرفه و حالت سرماخوردگی، سستی و بیحسی نیز سیر فزایندهای داشته است. بین میزان رطوبت نسبی در هوای داخل اماكن و پراكندگی و وفور اسپورهای قارچی نیز رابطه مستقیمی نشان داده شده است. محلها و نقاط خاصی در فضاهای داخل ساختمان بعنوان مناطق تقویتکننده برای كپكها عمل میكنند كه بعنوان مثال برخی از آنها عبارتند از: مجاری آب و فاضلاب، هواكشها و دستگاههای تهویهکننده هوا و نیز موادی كه در ساختار آنها سلولز بكار رفته است مانند كاغذ، چوب، قفسهها و كمدهای چوبی و مواد و وسایل خلل و فرجدار که با نظافت و بهداشت مرتب و منظم آنها میتوان از تجمع و انباشت اسپورهای قارچی در آنها جلوگیری کرد.
با انجام بازدیدهای مرتب و دورهای از سرویسهای دستشوئی و توالت، حمام و آشپزخانه و موارد مشابه میتوان اقداماتی برای رفع آبریزش و نشت آب انجام داد و بدینگونه شرائط رطوبتی که مناسب برای رشد و تکثیر قارچها است را کنترل نمود.
بیماریهای آلرژیک
در افراد آتوپیک یعنی آنان که بصورت ذاتی یا ژنتیکی آمادگی و استعداد کسب بیماریهای آلرژیک را دارند، حساسیت بصورت آسم برونشیال خودش را نشان میدهد. آلرژنها (مواد و ترکیبات حساسیتزا) معمولاً اسپورهای قارچهای موجود در خاک هستند که از راه هوا منتشر میشوند. حساسیت میتواند در افراد نرمال و طبیعی که بطور مزمن بدلیل نوع شغل و حرفه خود در معرض برخورد با اسپورهای قارچی قرار میگیرند نیز ایجاد شود.
آسم
آسم و آلرژی مربوط به استنشاق اسپورهای قارچها از مدتهای طولانی قبل بعنوان بیماری شغلی اختصاصی شناخته شدهاند. بسیاری از موارد بیماری مزمن ریه ایدیوپاتیک (با علت نامشخص) امروزه بعنوان تظاهرات ازدیاد حساسیت ناشی از اسپورهای قارچی یا محصولات قارچی شناخته شده است.
اسپورهای قارچهائی نظیر آلترناریا، هلمنتوسپوریوم، درکسلرا، کلادوسپوریوم، پنیسیلیوم و آسپرجیلوس که تماماً از هوای موجود در محیطهای داخلی (نظیرکتابخانهها و مراکز اسناد) جدا شدهاند، غالباً مسئول بروز این واکنشها میباشند. تعداد و پراکندگی اسپورهای این قارچها در طول سال متغیر بوده، بطوریکه در فصل پائیز بسیار زیاد و در فصل بهار نسبتاً کمترند.
بطور کلی دو نوع آسم وجود دارد، نوع مربوط به دوران بچگی که اوج آن در حوالی دوران بلوغ است و بعد از آن بتدریج فروکش مینماید و نوع دوم که معمولاً بعد از سن 40 سالگی شروع میشود و با افزایش سن ممکن است تشدید پیدا کند. نوع اخیر میتواند سیر بسیار سریع و کشندهای هم داشته باشد.
سینوزیت
سینوزیت التهاب یا عفونت پاكتهای هوائی موجود در اطراف و یا پشت بینی است و توسط عوامل مختلفی از قبیل باكتریها، قارچها، ویروسها و احتمالاً آلرژنها ایجاد میشود. حدود 15 تا 20 درصد جمعیت از سینوزیت مزمن رنج میبرند. سینوزیت قارچی اولین بار در سال 1791 بوسیله Plaignaud گزارش شد. در اروپا و آمریكا مهمترین عامل قارچی سینوزیت اعضای جنس آسپرجیلوس و سپس موكور، كاندیدا، پنیسیلیوم و فوزاریوم میباشند. در دهه اخیر قارچهای پیگماندار نظیر آلترناریا، كوروولاریا، دركسلرا، بایپولاریس و اگزروهیلوم به لیست قارچهای عامل سینوزیت (فرم آلرژیك) اضافه شده است. سینوزیتهای قارچی به سه گروه به شرح زیر طبقهبندی میشوند: سینوزیت آلرژیک قارچی، توپ قارچی و بالاخره سینوزیتهای مهاجم قارچی.
سینوزیتهای آلرژیک قارچی بیشتر در افراد بالغ و نوجوانانی دیده میشود که سابقه ازدیاد حساسیت (آتوپی) همراه با پولیپهای بینی و اغلب توأم با آسم هستند. زندگی در مناطق گرم و مرطوب میتواند بعنوان یک فاکتور خطر برای ابتلاء به این نوع سینوزیت محسوب شود. گرفتگی بینی همراه با خروج ترشحات از آن و سردرد از جمله شایعترین عوارض بوده، اما علائم وخیمتری مانند تورم اطراف چشم، بیرونزدگی چشم و اختلال در دید نیز ممکن است مشاهده شود. تشخیص بیماری نیازمند گرفتن نمونههائی برای آزمایش آسیبشناسی و کشت قارچی است. در 80 درصد موارد قارچهای سیاه (آنهائی که دارای پیگمان ملانین در دیواره سلولی خود هستند) عامل این نوع سینوزیت میباشند. سینوزیتهای مزمن قارچی نسبت به نوع قبلی از پیشرفت آهستهتری برخوردارند، ولی تهاجمی بوده و به بافت اطراف حمله میکنند. علائم این نوع سینوزیت ممکن است مشابه نوع قبلی باشد و این احتمال نیز وجود دارد که در صورت تهاجم قارچ به سیستم اعصاب مرکزی شاهد بروز علائمی چون صرع، غش و یا اغماء باشیم.مبتلایان به نوع سوم از سینوزیتهای قارچی یعنی توپ قارچی سینوسی بطور معمول دارای علائم گرفتگی بینی، درد سینوس و احساس بوی بد در بینی خود بوده و بندرت ممکن است دچار حمله غش شوند. شیوع سینوزیتهای آسپرجیلوسی در مناطق با آب و هوای گرم و خشک بیشتر است و علت آن میتواند ناشی از التهاب مزمن بینی در اثر گرما، خشکی و گرد و غبار باشد که ورود قارچ به سینوسهای اطراف بینی را آسانتر نموده و باعث تسهیل در رشد آن و آسیب بافتی در اثر رشد خود قارچ و متابولیتهای آن میشود.
سینوزیت آلرژیک قارچی در اثر بایپولاریس
آسپرژیلوزیس
آسپرجیلوزیس گروه بزرگی از بیماریهای قارچی است که توسط اعضای جنس آسپرجیلوس ایجاد میشود. در حدود 900 گونه در جنس آسپرجیلوس وجود دارد که تمامی آنها در محیط موجود بوده، در خاک، بر روی سبزیها و مواد آلی در حال فساد، بقایای مواد غذائی، داروهای باز شده، دیوارههای یخچال، لباسهای کهنه و غیره رشد میکنند. اسپورهای این قارچ در هوا موجود بوده و دائماً استنشاق میشوند. با وجود تعداد زیاد گونههای آسپرجیلوس در محیط، بطور عمده 8 گونه آن باعث بیماری نزد انسان میگردند که عبارتند از: آسپرجیلوس فومیگاتوس، آسپرجیلوس ترئوس، آسپرجیلوس کلاواتوس، آسپرجیلوس نیدولانس، آسپرجیلوس نیجر، آسپرجیلوس فلاووس، آسپرجیلوس نیوئوس و آسپرجیلوس رستریکتوس. آسپرجیلوس میتواند بیماریهای مختلفی را در پوست، ناخن، بینی و چشم، سیستم اعصاب مرکزی ایجاد نماید، همچنین اشکال سینوزیتی و جلدی میتوانند در افراد مستعد ایجاد شوند.
خلاصه
اسپور قارچهای ساپروفیت حضوری همهجائی دارند. امروزه گفته میشود که تمامی قارچهای شناختهشده دارای توان بیماریزائی برای انسان میباشند هرچند که در این پتانسیل بین عوامل مختلف قارچی شدت و ضعف وجود دارد. برخورد ما انسانها با اسپورهای قارچی از جمله استنشاق دائم آنها اجتنابناپذیر است. همه ما روزانه چندین هزار اسپور آسپرجیلوس را از راه استنشاقی وارد دستگاه تنفسی خود میکنیم.
بسیاری از اسپورهای قارچی حتی در حالت غیر زنده در سطوح خارجی خود آلوده به سموم قارچی هستند. برخورد با قارچها در برخی مشاغل میتواند منجر به اشکال خاصی از بیماریهای قارچی از قبیل آسپرجیلوزیس، سینوزیت، آسم و آلرژی و یا مسمومیت تحتعنوان مایکوتوکسیکوزیس گردد. با انجام اقدامات اولیه بهسازی محیط کار و زندگی، مانند موارد زیر میتوان از شدت و کثرت تماس و برخورد با عوامل قارچی فرصتطلب و بیماریزا کاست:
تهویه مؤثر و مناسب هوا، نظافت و غبارروبی مکرر و منظم از روی سطوح و اشیاء، اصلاح نشتیهای آب در فضاهای داخلی ساختمان، استفاده از دستکش و ماسک مناسب بینی و در موارد لزوم عینکهای ایمنی هنگام کار با اشیاء آلوده و کپکزده، انجام معاینات پزشکی و آزمایشهای تشخیصی بصورت منظم و دورهای، مراجعه به پزشک در موارد مشاهده علائمی مانند حساسیتهای پوستی به شکل خارش و سرخ شدن پوست و بروز نشانههای اگزمائی، گرفتگی و احتقان بینی و ترشحات غلیظ و چرکی بینی به همراه سردرد، سستی و بیحالی، گیجی و منگی، سرفه و خلط در افرادیکه سابقه قبلی این علائم را نداشتهاند.
منابع
1- دكتر فریدهزینی، دكتر امیر سیدعلی مهبد، دكترمسعود امامی. قارچشناسی پزشکی جامع. 1383. چاپ دوم. انتشارات دانشگاه تهران.
2- Anaissie EJ, McGinnis MR, Pfaller MA. 2003. Clinical Mycology. CHURCHILL LIVINGSTON
3- Collier L, Balows A, Sussma M. 1998. Topley & s MicrobiologyWilson and Microbial Infections. Vol.4: Medical Mycology. Arnold.